داستان استقامت یک زن در برابر مشکلات

گاهی اتفاقات می‌توانند روند معمول زندگی یک خانواده را متحول و نقش‌های جدیدی را به اعضای آن تحمیل کنند. با هم داستان خانواده‌ای را مرور می‌کنیم که با وقوع یکی از همین اتفاقات دچار تغییراتی بزرگ شده است.

حوالی سال‌ ۹۰ پدر این خانواده دچار سانحه‌‌ی رانندگی می‌شود. او پس از این سانحه‌ بخشی از توانایی‌های خود را از دست می‌دهد و برای جابجایی مجبور به استفاده از صندلی چرخ‌دار می‌شود. این تازه آغاز روزهای سخت است. پدر دیگر نمی‌تواند نقش پیشین خود را به عنوان نان‌آور خانواده داشته باشد و بار آن به دوش دیگر اعضای خانواده می‌افتد.

نقش تازه‌ی مادر

همسر او زنی مقاوم و قدرتمند است که برای جبران ناتوانی پدر خانواده وارد عمل می‌شود. با خیاطی کار را شروع می‌کند تا بلکه از این راه بتواند هزینه‌ی خانواده‌ی چهارنفری خود را تامین کند. در همین حین از ثبت‌نام در سامانه‌ی اسنپ باخبر می‌شود و در اسنپ ثبت‌نام می‌کند. او متوجه می‌شود که به دلیل معلولیت همسرش می‌تواند از پرداخت کمیسیون معاف شود.

لیلا جعفرزاده به همراه همسر و دو فرزندش در پرند زندگی می‌کنند. صبح ساعت ۹ با پسرش از خانه خارج می‌شود. اگر فصل مدرسه باشد دخترش نیز همراهی‌شان می‌کند. پسر را به محل کار و دختر را به مدرسه می‌رساند و از آنجا رهسپار کار می‌شود و با اسنپ شهر را درمی‌نوردد. با روزی چند ساعت فعالیت در اسنپ هزینه‌ی خانه و خانواده را تامین می‌کند. همسرش گرچه نمی‌تواند بیرون از خانه هم‌پای او کار کند اما بخش بزرگی از کارهای خانه را به عهده گرفته است و به این ترتیب با لیلا همراهی می‌کند.

پُرامید به سوی آینده

روزها برای لیلا سخت می‌گذرند اما هیچ‌وقت امیدش را از دست نمی‌دهد. به مشکلات می‌خندد و با قدرت به استقبال آن‌ها می‌رود. او امید دارد تا پس از بهبودی کامل همسرش هر دو بتوانند باهم در اسنپ مشغول به کار شوند. آن‌ها می‌توانند با یک خودرو در این سامانه فعالیت کنند و از این راه درآمد بیشتری کسب‌ کنند. اسنپ هم وظیفه‌ی خود می‌داند تا از افرادی که با چنین مشکلاتی روبرو هستند تا حد امکان پشتیبانی کند.

اشتراک گذاری پست