راننده‌ی اسنپ ناجی مسافرش شد

هرچه جوامع شهری بزرگتر می‌شود فاصله بین آدم‌ها هم بیشتر می‌شود، اما هستند غریبه‌هایی که در موارد بحرانی درست مثل عضوی از خانواده پشت آدم می‌ایستند و حاضرند حتی جانشان را فدا کنند. غریبه‌هایی که قهرمان‌های بالقوه داستان‌های روزمره زندگی هستند، اما کمتر از آنها می‌شنویم. امیر شادمان خضرلو یکی از این افراد است؛ کاربر فداکار اسنپ در تبریز که تا پای جان برای حفظ مسافرش از خودگذشتگی می‌کند. با ما همراه باشید تا فداکاری این قهرمان ناشناس را مرور کنیم؛ کاربر راننده‌ای که در یک ماجرای آدم‌ربایی ناجی مسافرش می‌شود.

داستان یک آدم‌ربایی روی پل کابلی تبریز

حوالی ساعت ۷ عصر است که شادمان درخواست سفری را قبول می‌کند، شرایط مثل همیشه است تا اینکه او در آینه جلو، چشمش به خودرویی با رفتارهای غیرعادی می‌افتد؛ خودرویی در حال تعقیب آنهاست. سرعتش را کم و زیاد می‌کند شاید این خودروی ناشناس از آنها سبقت بگیرد، اما راننده آن دست‌بردار نیست. شادمان بعد از گذشت چند دقیقه متوجه می‌شود که این تعقیب و گریز اتفاقی نیست. موضوع را با مسافرش که خانمی جوان است در میان می‌گذرد، او که وحشت‌زده شده نگاهی به ماشین عقبی می‌اندازد و می‌گوید که آن را نمی‌شناسد. مسافر بلافاصله با همسرش تماس می‌گیرد و بعد از آن پلیس را در جریان می‌گذارند، اما تا رسیدن نیروهای کمکی چه باید کرد؟ حالا راننده اسنپ در نزدیکی پل کابلی تبریز است. با دیدن یک دوربین مداربسته‌ روی پل از سرعت خود کم می‌کند، به این امید که شاید ماشین مقابل بالاخره از آنها گذر کند، اگر هم اتفاقی افتاد این دوربین بعدا برایش سندی باشد. ماشین عقبی اما با لایی کشیدن راه خودرو را سد می‌کند.

فرد مزاحم بلافاصله از ماشین پیاده می‌شود و به سمت مسافر می‌رود اما کاربر راننده غیور اسنپی سریع‌تر عمل می‌کند و برای حفظ جان مسافرش با آدم‌ربا درگیر می‌شود. شادمان کسی نیست که بگذارد خار به پای مسافرش برود. از سوی دیگر طرف مقابل هم ول‌کن ماجرا نیست. در حالیکه یقه شادمان را گرفته سرش فریاد می‌زند: «به تو ربطی نداره، برو پی کارت، وگرنه از پل پرتت می‌کنم و دیه‌ت رو هم می‌دم» اما شادمان می‌گوید این مسافر تا به مقصد نرسد مسئولیتش با من است و نمی‌گذارم بلایی سرش بیاید. درگیری که بالا می‌گیرد چند نفر از راه می‌رسند و پلیس هم در صحنه حاضر می‌شود. حالا اوضاع آرام شده اما هنوز باید مراحل قانونی طی شود؛ شکایت از فرد مزاحم و حضور در مراجع قانونی.

این کاربر راننده ۳۳ ساله اعتقاد دارد: «ما همه اعضای یک خانواده‌ایم.» بنابراین هرکاری که برای خانواده‌اش حاضر بود انجام دهد برای مسافرش هم دریغ نمی‌کند. قهرمان داستان ما مهندس عمران است و خودش دو دختر دارد؛ آیلین ۷ و آیلا ۲ ساله هستند.

اسنپ از داشتن کاربران متعهد و با مسئولیتی مثل آقای شادمان به خود می‌بالد؛ کسانی که حاضرند برای امنیت مسافرشان از همه چیز بگذرند. آقای شادمان قهرمان اسنپ است و قدر فداکاری‌شان را می‌دانیم. ما در اسنپ همه یک خانواده‌ایم که برای ارتقای امنیت و تجربه سفری لذت‌بخش در کنار یکدیگر تلاش می‌کنیم.

امروز داستان فداکاری آقای شادمان را خواندیم؛ شاید قهرمان بعدی شما باشید. منتظر شنیدن داستان‌تان هستیم.

اشتراک گذاری پست